- سوره آل عمران، آیه 188.
راز محبوبیت و مقبولیت و گرهخوردگی شخصیتها با ذهن و ضمیر و جان جامعه را در کنش و منش و تصویری باید دانست که فرد در سلوک فردی و اجتماعی خویش میآفریند. در بیان قرآنی محبوبیت و مودت مردم نسبت به شخصیتها رهآورد «ایمان» و «عمل صالح» است؛ زیست مؤمنانه و رفتار صالحانه به تسخیر قلبها میانجامد. اِنَّ الذینَ آمنوا و عَملوا الصالحاتِ سَیَجعَلُ لَهم الرحمنُ ودّا.[1]
پایگاه خبری حوزه هنری، محمدرضا سنگری:
یکی از مصادیق بارز محبوبیت مردمی در روزگار ما، سردار ملی شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی بود و هست که به سبب همین دو ویژگی میلیونها انسان در تشییع شکوهمند پیکر پاره پارهاش در عراق، مشهد، خوزستان و تهران و کرمان اشک ریختند و بر تداوم راه و آرمان او پای فشردند.
ویژگیها و فضیلتهای ممتاز و خصیصههایی چند پشتوانه این محبوبیت و دلدادگی مردمی بود.
1ـ حضور مداوم در لحظههای خطیر
صحنهها و واقعههای سخت و دشوار، زمینه «غیبت» انسانهای «مرعوب» و هراسزده میشود. «خطر گریزان» در هنگام وقوع رویدادها و آزمونهای اجتماعی و الهی فراواناند. اما آنانکه «آزاد و رها» از «وابستگی»یند و اعتماد و اعتقاد به یاری پروردگار دارند، نه تنها نمیهراسند که در قلب خطر حاضر میشوند و با شجاعت و تدبیر، موانع را برمیدارند و بنبستها را میشکنند و «راهی» تازه میگشایند.
سردار سلیمانی پرورده و درسآموخته مکتب و فرهنگی بود که شجاعترین درس آموخته آن مکتب ـ علی(ع) ـ میفرماید: «إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِيهِ فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّيهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْهُ»[2]
هرگاه از کاری میترسیدی، خود را به کام آن بینداز، زیرا ترس شدید از آن کار دشوارتر و زیانبارتر از اقدام به آن کار است.
سردار شهید همهگاه و همه جا برای خدمت به مردم حاضر و پیشگام بود. هنگام سیل، زلزله، همدردی با دردمندان، خانوادههای شهدا و گرهگشایی از مشکلات مردم، حاضر و شاهد بود. مردم میدیدند که سردار، عاشقانه، متواضعانه، صادقانه و مجدّانه پیگیر حل مشکلات و همراه و همدل آنهاست. این احساس «حضور»، او را در قلب و جان مردم مینشاند و مردم به همین سبب او را «سردار دلها» مینامیدند. پیشتازی در حضور از ویژگیهای بارز او بود، او مصداق بارز «هر آن بودگی»[3] در صحنهها بود.
2ـ اخلاص و بیادعایی
آنانکه ریا میورزند و «کار» برای در چشم و دل مردم نشستن، همت و پویه آنهاست، اگر هم محبوبیتی کسب کنند، سست و شکننده است. بدتر از آن این است که بزرگنمایی در «کار» و عملکرد باشد و به تعبیر قرآن فرد برای کاری که نکرده است طلب و انتظار مدح و ستایش و مزد داشته باشد....«وَيُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِمَا لَمْ يَفْعَلُوا »1 و دوست دارند به پاس کاری که نکردهاند ستایش شوند!
سردار سلیمانی بیادعا زیست، هیچگاه خدمات سترگ و بزرگ خودش را در طول چهل سال حضور در صحنهها و جبههها، از فعالیتهای درونمرزی و برونمرزی، ننمود و نستود. هرگاه از او میپرسیدند چه کردی؟ و یا او را میستودند، سرانگشت اشارهای او به رزمندگان و بسیجیها بود که پیروزیها و موفقیتها از آنِ آنهاست، من کاری نکردهام. هرگاه او را میستوند و میگفتند: تو همچون مالک اشتری، شرمسارانه و برافروخته میگفت: من هیچ کس و هیچ چیز نیستم، هر چه هست از ایمان و ایثار شهدا و جانبازان و رزمندگان است؛ مالک اشتر آنانند.
همین صداقت و اخلاص، جان او را «پاک و طیب» ساخته بود و سخن جانهای طیب بر دلها مینشیند و دلها را میرباید: «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ »[4] سخن پاکیزه و عمل صالح و سازنده را خداوند برمیکشد و هر آنکه بر کشیده خداست، محبوب دلها میشود.
3ـ پیوستگی و استمرار عبادت (پیوستگی مداوم با مجبوب)
وقتی انسان با محبوب جهان، ارتباط عارفانه و عاشقانه بیابد، مجبوب مردم میشود. محبوب خالق، محبوب خلق میشود. خداوند دوستدار کسانی است که در خلوت و جلوت، در پیدا و نهان و در همه حال او را یاد میکند و از او مدد و توان میگیرند. آنکه عبادت خالصانه در پیشگاه الهی دارد، خداوند رفتار او را مدیریت و هدایت میکند، در نتیجه فرجام و پایان کار او درست و موفق و تأثیرگذار خواهد بود. حضرت فاطمه(س) میفرماید: «مَنْ أصْعَدَ إلی اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، أهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ أفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ»[5]
هر کس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین و برترین مصلحت و موقعیت را برای او فراهم میآورد.
عبادات خالصانه سردار شهید سپهبد سلیمانی که گاه در موقعیت سخت جبهه با طمأنینه و آرامش صورت میگرفت، زمینه فرود و نزول افضل مصلحتها برای او میشد.
یکی از افضل مصلحتهای وی، شکست توطئههای دشمنان در منطقه بود. شکست داعش، بر هم زدن نقشههای دشمنان، باطل کردن برنامههای وابستگان منطقه، رهآورد عبادت و خدمات عابدانه سردار شهید بود.
شکست هیمنه آمریکا، افضل مصلحت دیگری بود که به یُمن حضور و عبادت مخلصانه وی، در جهان اتفاق افتاد. این خدمات مجاهدانه سردار سلیمانی را محبوب قلبها میکرد.
4ـ زیست زاهدانه
سادهزیستی، قناعت و به تعبیر پیامبر(ص): «قلیل المؤونه و کثیر المعونه» (کمصرف پربازده بودن)، شیوه زندگی انسانهای بزرگ و الهی است. دوستان خدا کمتوقع و وارستهاند. با اندک میسازند اما جهان بزرگ میسازند! گاه در مقابل کارهای بزرگ نه تنها چشمداشتی ندارند که هر چه خود دارند در این راه هزینه میکنند.
سردار شهید در مقابل مأموریتهای سخت و دشوار چیزی طلب نمیکرد، حق مأموریت نمیگرفت، با کمال سادگی و زهد زندگی میکرد و چنین فضیلتی او را در نگاه همرزمان و مردم، عزیز و ارجمند میکرد. وقتی سردار شهید را با کسانی مقایسه میکردند که در پی غنیمت و ثروت و قدرت بودند، ارج و پایگاه و جایگاه سردار در نگاهشان فراتر و بالاتر میرفت. این شهید سرافراز والامقام حتی وصیت کرده بود بر مزارش هیچ عنوانی ننویسند و تنها او را «سرباز» بدانند و بنامند.
وقتی انسان زهد بورزد؛ دیگر نه در بند «داشتههاست» و نه در پی «یافتهها و اندوختهها». نه چیزی که از دست بدهد؛ نه چیزی میخواهد تا برای به دست آوردنش خود را حقیر یا اسیر و وابسته دیگران کند. از علی (ع) پرسیدند زهد چیست؟ او فرمود: «الزُّهدُ كُلُّهُ بَينَ كَلِمَتَينِ مِنَ القُرآن، لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ» زهد میان دو کلمة قرآن است؛ نخست بر آنچه از دست برود اندوهناک نشوی و افسوس نخوری و دیگران آن که هر چه به دست میآوری مغرور و مسرور (شادمانی غفلتزا) نشوی. و سردار شهید سلیمانی نه داشت تا نگران از دست دادن باشد نه میخواست تا خواستهها او را اسیر و زمینگیر و حقیر کند. این وارستگی و رهایی، او را «آزاد» و «رها» و سرشار از آرامش ساخته بود، وقتی مردم و بهویژه رزمندگان همران او، این فضیلت را در او میدیدند «احترام» و «عزت» و شکوه ویژه در چشمها و دلهایشان مییافت.
5ـ درایت، بصیرت (روشنبینی) و فطانت
خودخواهی، دروغ، ریاکاری و سطحینگری غبارهایی هستند که مسیر تماشای انسان را تاریک میکنند، آنکه «خود» میبیند، حقیقت نمیبیند، حافظ میگوید: «غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد». غبار خودبینی و خودفریبی وقتی فرو بنشیند، انسان تا افقهای دوردست را میبیند و اگر از زاویهای به مسائل بنگرد که خداوند دعوت به «دیدن و تماشا» کرده است حقایقی را میبیند که چشمهای معمولی نمیبیند. در روایت است که «اتقوا من فراسة المؤمن فإنه ینظر بنور الله»[6] از تیزهوشی و ژرفبینی مؤمنان برحذر باشید که با نور خدا میبینند، یعنی در اندیشه فریب مؤمن نباشید او شاخکهای حساس دارد که از پشت چهرهها و نگاهها و کنشها، فریبها و فریبگاه را میشناسد و خنثی میکند.
به بیان قرآن، خداوند از مؤمن دفاع میکند؛ «ان الله یدافع عن الذین آمنو»[7] وقتی مؤمن در مقابل تباهی و سیاهی میایستد خداوند از او حمایت میکند و قدرتی به او میبخشد که از لحن دشمن، همه چیز را درمییابد. پنجههای فولادین پنهان شده در دستکشهای حریر را میشناسد[8] و هرگز به دشمن اعتماد نمیکند.
سردار شهید سلیمانی، واقعاً دشمنشناس بود، حرکات و سخنان دشمن را به دقت رصد و تحلیل میکرد و حتی رفتارهای بعدی را پیشبینی میکرد. این ویژگی را هم در عملکرد او در دوران جنگ تحمیلی و هم در هنگام حضور در سوریه، لبنان و عراق و... میتوان دریافت.
تحلیلهای سیاسی و فرهنگی درونمرزی و برونمرزی او گواه آن است که سردار شهید سلیمانی از کیاست، درایت و بصیرت ژرف برخوردار بود که این ویژگی او به تیزهوشی و البته جان و روح زلال و الهی او پیوند داشت.
6ـ جامعالاطراف بودن (نگاه همهسو نگرانه)
سپهبد شهید سلیمانی انسانی تک ساحتی نبود، هر چند وجه نظامی او بیشتر نمود یافته بود، اما درنگی کوتاه در سخنرانیها، موضعگیریها و اندک نوشتههای وی روشن میسازد که او به همان اندازه که در ساحت رزمی و نظامی ممتاز و توانمند بود، در حوزه مسائل و موضوعات سیاسی، وقوف و تسلط داشت و درست به همان اندازه چهرهای فرهنگی و معنوی بود.
اگر فعالیتها و برنامههای فکری و فرهنگی سردار شهید در لشکر ثارالله و قدس و تکاپو و پویه عالمانه وی در گردآوری اسناد و مدارک دفاع مقدس و تلاش در حفظ «حراست فرهنگی جبههها» مطالعه شود، درخواهیم یافت که «وجه فرهنگی» آن شهید بزرگ است و تا چه اندازه، ناشناخته مانده است. در کنار این، اگر سخنرانیهای فرهنگی و سیاسی سردار شهید بررسی و مطالعه شود، روشن خواهد شد که ما بیش از آنکه با چهرهای «نظامی» مواجه باشیم، چهرهای فرهنگی را فرا روی خود داریم.
سردار سلیمانی، هرگز در یک عرصه خلاصه و منحصر نشد، او با نگاهی همهسو نگرانه و جامعالاطراف هرگز در پرداختن به یک امر، از دیگر امور غافل نشد.
جامعالاطراف بودن شهید سلیمانی را از نوع روابط او نیز میتوان شناخت. هم رجال سیاسی، سرشار از خاطرات با او بودن و راویان تیزبینی و نبوغ سیاسی او هستند، هم رجال نظامی و هم رجال فرهنگی و معنوی. این جامعیت، راز توفیق سردار در هنگام مواجهه، مذاکره و ارتباط با طیفهای گوناگون است.
7ـ معرفت و محبت ولی امر
سردار شهید سپهبد سلیمانی، آیت و آینه رهبرشناسی و ولایتفهمی بود. او «قطب الرحّی» و مرکز منظومه وجود انقلاب اسلامی را به خوبی دریافته بود و همین بود که همهگاه و همه جا اشارت او به رهبر و رهبری و رهپویی عاشقانه و عارفانه در این مسیر بود. از شهید سلیمانی دستی ماند و انگشت و انگشتری، چه شباهت شگفتی میان مسلم بن عوسجه اسدی، یار پیامبر(ص) و شهید بزرگ عاشوراست که وقتی حبیب بن مظاهر آخرین لحظههای شهادت به او گفت: آیا وصیتی داری و او همه توانش را به انگشتش بخشید و به امام اشاره کرد و گفت: «علیک بهذا الرجل» امام را دریابید و سرانگشت اشارت شهید سلیمانی نیز همین بود: رهبر را دریابید.
[1]. سوره مریم/ آیه 96.
[2]. سوره آل عمران، آیه 188.
[3]. این تعبیر از هایدگر است(نک پدیدارشناسی بسیجی شهید: سیدجواد طاهایی، سوره مهر، 1397، ص 12).
نظر شما